ماما ميا / Mamma Mia


کارگردان: فيليدا فيلمنامه: کاترين جانسون بر اساس کتابي از خودش. موسيقي: بني اندرسون. مدير فيلمبرداري: ‏هريس زامبرلوکوس. تدوين: لزلي واکر. طراح صحنه: ماريا ديورکوويچ. بازيگران: آماندا سيفريد[سوفي شريدان]، ‏استلان اسکارسگارد[بيل اندرسون]، پيرس برازنان[سام کارمايکل]، نانسي بالدوين[دستيار سام]، کالين فيرث[هري ‏برايت]، هيتر امانويل[خدمتکار هري]، کالين ديويس[راننده هري]، ريچل مکداول[ليزا]، اشلي ليلي[الي]، مريل ‏استريپ[دانا شريدان]، جولي والترز[رزي]، کريستين برانسکي[تانيا]. ١٠٨ دقيقه. محصول ٢٠٠٨ انگلستان، آمريکا، ‏آلمان. نام ديگر:‏‎ Mamma Mia! The Movie‏.‏سوفي شريدان ٢٠ ساله سرگرم تدارک جشن ازدواج خود با دوست پسرش اسکاي است. اين واقعه در هتل مادرش دانا ‏در جزيره يوناني رخ خواهد داد، اما سوفي يک چيز براي برگزاري اين جشن کم دارد: يک پدر.‏سوفي که دفتر خاطرات مادرش را يافته، بعد از مطالعه قسمت هايي که مربوط به ٢٠ سال قبل مي شود، درمي يابد که ‏دانا در آن مقطع با سه مرد دوست بوده است. او که شک دارد کدام يک از مردها پدر واقعي اش باشند، پس نامه هايي به ‏هر سه نفر نوشته و آنها را به جزيره دعوت مي کند تا قبل از به صدا در آمدن ناقوس عروسي هويت پدر واقعي خود را ‏کشف کند. سام کارمايکل، بيل اندرسون و هري برايت همزمان به جزيره مي رسند، اما دانا از ديدار آنها و مخصوصاً ‏سام به هيچ وجه خشنود نيست. تلاش هاي سوفي براي کشف حقيقت نيز راه به جايي نمي برد تا جايي که هر سه نفر ‏خود را پدر واقعي او مي پندارند. زمان ازدواج سر مي رسد و سوفي که قصد دارد نام پدر واقعي اش را در عروسي ‏اعلام کند ناگهان با حوادثي غير مترقبه روبرو مي شود...‏


چرا بايد ديد؟



آيا کسي هست که فيلم شب بخير، خانم کمپبل!(١٩٦٨) ملوين فرانک را به ياد بياورد؟ ماجراي زني ايتاليايي(جينا ‏لولوبريجيدا) که سه سرباز متفقين مي پنداشتند پدر تنها دختر وي هستند!‏خوب، اگر يادتان نمي آيد هم جاي نگراني نيست. چون همين يکي دو خط بالا چکيده همه قصه ماما ميا! هم هست و ‏کاترين جانسون با الهام از اين فيلم يکي از مشهورترين نمايش هاي موزيکال دهه ١٩٧٠ را تصنيف کرده است. نمايشي ‏که در صحنه هاي نيويورک و برادوي خوش درخشيده و البته اين درخشش و اشتهار بيشتر از آواز هاي گروه ‏ABBA‏ ‏ناشي مي شود که اگر ترانه ها را به ياد نياوريد، به محض شنيدن شان در فيلم خاطرات قديمي براي تان زنده خواهد شد. ‏ماما ميا! نقطه اوجي براي استفاده از موسيقي عامه پسند موسوم به ‏jukebox‏ ي در سينماست و در مقايسه با منبع ‏اقتباس- شب بخير، خانم کمپبل!- خود فيلمي جدي تر، خوش ساخت تر و مفرح تر است که مضمون خودشناسي را به ‏کشف هويت صاحب بچه ارجحيت داده است. اتفاقي که هم براي سوفي و هم براي سام و در نهايت دانا رخ مي دهد. اما ‏آنچه در اين فيلم موزيکال اهميت دارد، گنجاندن اين مضمون لا به لاي آوازها، رقص ها و حرکات موزوني است که ‏بايد مايه مسرت خاطر بيننده شوند و مي شوند. ‏اعتراف مي کنم که شخصاً پس از سال ها از ديدن يک موزيکال غير جدي اين همه لذت بردم. شنيدن اين اعتراف از ‏سوي کسي که تنها فيلم هاي موزيکال محبوبش لني، کاباره و همه آن جازها-هر سه متعلق به باب فاسي-( و با کمي ‏تخفيف آواز در باران) است، حتماً مايه تعجب دوستان و همکارانش خواهد شد. ولي بياييد منصف باشيم، ماما ميا! يک ‏سرگرمي خالص و خاطره برانگيز است که دوستداران مريل استريپ و پيرس برازنان را به شدت مشعوف خواهد کرد. ‏بياييد قالب ملودرام آن را جدي نگيريم و از نشانه هاي روز اغراق آميز آن مانند همجنس گرا بودن يکي از پدرها که به ‏سبک و سياق فيلم هاي هم روزگارمان انگليسي تبار هم هست، به راحتي بگذريم. اگر قائل به وجود پيامي در پشت اين ‏فيلم باشيم، چيزي نيست جز اينکه قدر لحظات زندگي را بدانيد و لذت آن را تا مغز استخوان بچشيد. چون فقط يک بار ‏زندگي مي کنيد!‏تماشاي ماما ميا! مخصوصاً در سينما و به همراه جمعيتي که آوازها را همراهي مي کنند و از ته دل مي خندند، در ‏زمانه فعلي که خارج از سالن هيچ چيز جز رنج و عذاب انتظارمان را نمي کشد، يک زنگ تفريح با ارزش است و بايد ‏به خاطر فراهم آوردن اين فرصت از سازنده اش فيلديا کريستين لويد ممنون باشيم.‏فيلديا کريستين لويد کارگردان ٥١ ساله و مشهور تئاتر و اپراي انگلستان که هشت سال قبل براي ساختن فيلم تلويزيوني ‏گلوريانا مورد تحسين قرار گرفت، پاي اولين فيلم سينمايي خود امضاء انداخته است. اما اين امر بدان معنا نيست که وي ‏در فيلمسازي تجربه اي ندارد، بلکه سال ها ممارست و تجربه اندوزي در بي بي سي او را صاحب پيشينه اي قابل اتکا ‏و اطمينان مي کند تا نمايشي را که نزديک به يک دهه قبل با موفقيت روي صحنه برده بوده، به فيلمي ٥٢ ميليون دلاري ‏تبديل کند. اثري که تا اين لحظه نتوانسته بيش از ١٢٠ ميليون دلار نصيب سازندگانش کند. آرزو مي کنم اين رقم افزايش ‏يابد، چون در غير اين صورت نتيجه خواهم کرد نسل ما رو به انقراض است. نسلي که ترانه هاي گروه پاپ سوئدي ‏ABBA‏ (مخصوصاً ‏‎"Money، Money، Money"‎‏) برايش لطفي ديگر داشت!‏ژانر: کمدي، موزيکال، عاشقانه. ‏
براي مشاهده تصاويري از اين فيلم روي اين لينک کليک کنيد