وزير ارشاد : سنتوري قابل نمايش نيست

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در جديدترين موضع‌گيري خود اعلام كرد: فيلم سنتوري قابل نمايش نيست. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در جديدترين موضع‌گيري خود، خيلي صريح و شفاف نظر خود را درباره فيلم سنتوري و دليل توقيف آن اعلام كرد. محمد حسين صفار هرندي روز چهارشنبه بعد از ظهر ميهمان روزنامه جام جم بود. در بخشي از جلسه يكي از خبرنگاران «جام جم» درباره علت توقيف فيلم سنتوري سوال كرد و وزير نيز در پاسخ او گفت: فيلم سنتوري در حال حاضر قابليت نمايش ندارد و تغييراتي هم كه در آن اعمال شده مناسب نبوده است.
وزير ارشاد در توضيح توقيف اينكه چرا فيلمي كه پروانه ساخت گرفته، در جشنواره شركت كرده و پس از دريافت پروانه نمايش در نوبت اكران قرار گرفته؛ گفت: فيلمنامه سنتوري سال 81 با نامي ديگر به معاونت سينمايي ارائه شد اما به دليل مشكلاتي كه داشت نتوانست مجوز ساخت دريافت كند. اما حالا كه فيلم ساخته شده ، قابليت نمايش عمومي ندارد. زيرا برخي معتقدند فيلم با فيلمنامه‌اي كه مجوز گرفته متفاوت است. البته نمايش فيلم‌هايي كه قابليت اكران عمومي ندارند در جشنواره فيلم فجر، يادگار سالهاي قبل است كه من با آن مخالف هستم.
وي تصريح كرد: نمايش سنتوري در جشنواره دليلي براي نمايش عمومي آن نيست و معتقدم فيلمي كه قابليت اكران عمومي ندارد نبايد در جشنواره هم نمايش داده شود.
وزير ارشاد در پاسخ به سؤالي درباره سخنان جواد شمقدري هم گفت: تمايلي ندارم وارد «ديالوگ بي‌خاصيت» شوم.
او سپس يك بيت شعر از سعدي خواند:
زبان بريده، نشسته به كنج صم بكم
به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم
اين در حالي است كه روزنامه كيهان در تحليلي نسبت به اين فيلم اينگونه اظهار داشته كه دقت نظر و هوشياري مسئولان باعث مي شود تا سينماي كشور از مهلكه اي ديگر جان سالم به در برد.
نخست) در حاليكه قرار بود فيلم سنتوري آخرين ساخته داريوش مهرجويي از اويل مرداد ماه در سينماهاي تهران به نمايش درآيد، فيلم محاكمه ساخته ايرج قادري به شكلي ناگهاني جايگزين آن شد. بخشي از دست اندركاران سينما در واكنش به اين جا به جايي و گسترش اين شايعه كه فيلم سنتوري جهت بازبيني مجدد به هيات نظارت بر فيلم ارجاع شده است، خواستار پاسخگويي صريح مسئولان سينماي كشور به اين پرسش شدند كه چگونه مي توان مانع از اكران فيلمي شد كه مجوز قانوني اكران دريافت كرده است!؟
تاريخ سينماي كشور گوياي اين واقعيت است كه سينماي پس از انقلاب در طول حيات
نه چندان پر سابقه اش بارها شاهد بروز چنين اتفاقاتي و متعاقب آن مطرح شدن پرسش هايي از اين دست بوده است. اوج چنين وقايعي را نيز مي توان در فاصله سال هاي 1378 تا 1384 جستجو كرد. سال هايي كه دلسوزان نظام و علاقه مندان به فرهنگ غني ملي، جامعه و مسئولان سينمايي را نسبت به رشد و گسترش باورهاي منحط وارداتي هشدار مي دادند و خواستار مقابله با توليداتي بودند كه ارمغاني جز از خودبيگانگي و حقارت در پي نداشتند.
در حقيقت مخالفت با اكران توليداتي چون نوبت عاشقي، تحفه هند، آدم برفي، ديدار، پارتي،
خانه اي روي آب، زندان زنان، مارمولك و... در فضا و شرايطي شكل مي گرفت كه مردم متدين و هنر دوست كشور به اين باور مي رسيدند كه مسئولان سينمايي كشور آنچنان كه شايسته است از باورها و اعتقاداتشان صيانت نكرده اند لذا خود بايستي آستين ها را بالا بزنند.
در اينكه گاهي مردم متدين ايران در حفظ و صيانت از دستاوردهاي نظام گاه از مسئولان اجرايي كشور هوشيارانه تر و جلوتر گام برداشته اند جاي شبهه اي نيست از اين رو نه تنها نمي توان بر آنان نسبت به بروز چنين واكنش هايي خرده گرفت بلكه همان گونه كه امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها به آن اشاره فرموده اند، مسئولان كشور بايد سپاسگذار حضور فعالانه مردم در صحنه اجتماع باشند چرا كه مرگ يك جامعه زماني فرا مي رسد كه مردم نسبت به روند جريان امور آن بي تفاوت باشند. به عبارت ديگر اگر هوشياري و درايت مردم نسبت به اوضاع و شرايط فرهنگي در سال هاي گذشته به اين شدت نبود، معلوم نبود جامعه هم اكنون در چه وضعيتي قرار داشت.
با پيروزي دولت موسوم به اصلاحات در سال 1376، عرصه سينماي كشور همچون ساير
عرصه هاي فرهنگي دستخوش تغيير و تحولات بنياديني شد از جمله آنكه شوراي تصويب فيلمنامه كه نقش مهمي را در كنترل و ارزيابي توليدات آتي سينما بر عهده داشت بدون هيچ مستند قانوني به حاشيه كشانده شد و توليد آثاري كه تا پيش از اين به دلايل مختلف از ساخت آنها جلوگيري مي شد، آزاد شد. اين آزادي حتي در مورد اكران توليدات ممنوع از اكران نيز اعمال شد.
اكران فيلم هاي بانو، آدم برفي و ديدار و همچنين توليد فيلم دو زن، نخستين دستاورد سياست هاي دولت جديد بود. حاصل سياست هاي دولت جديد در سال هاي بعد توليد و اكران آثاري بود كه در بسياري از موارد عواطف مردم متدين را جريحه دار مي ساخت تا آنجا كه به انحاء مختلف خواستار جلوگيري از اكران چنين فيلم هايي
مي شدند. اين موضوع به خصوص در سال هاي پاياني دور دوم دولت اصلاحات باعث ايجاد ترافيك سنگيني از توليداتي شد كه به دلايل مختلف از جمله افزايش احتمال تنش هاي مردمي غير قابل اكران تشخيص داده شدند.
صدور فله اي مجوز اكران اين آثار در ما ه هاي پاياني دولت اصلاحات نشان داد كه اين تشخيص نه از آن جهت بود كه مسئولان هيات نظارت به اشتباهات خود در تصميم گيري هاي مغاير خود با خواست و منافع ملي پي برده بودند بلكه ابزاري جهت جلوگيري از گسترش اعتراضات مردم محسوب مي شد.
هيات نظارت بر سينماي حرفه اي دولت نهم با پنج عضو از دولت قبل و پنج عضو جديد با هدف ارتقاء سينما و تحقق آرزوي سينماي ملي كار خود را آغاز كرد. تلاش بي وقفه اعضاي هيات جديد در ايجاد تطابق هر چه بيشتر مفاهيم توليدات با منافع ملي اگر چه قابل چشم پوشي نيست لكن سكوت اعضاي اين هيات در مواجهه با مجوزهاي فله اي فيلم هايي كه در پايان كار دولت هشتم صادر شده بود موجب شد تا سينماي ايران شاهد اكران آثاري باشد كه كوچكترين سنخيتي با آمال و آرزوهاي منطبق بر سينماي ملي نداشتند.
اكران فيلم هاي مكس، ازدواج به سبك ايراني، طبل بزرگ زير پاي چپ، عروس خوش قدم و... كه در اين فهرست جاي داشتند باعث شد تا وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز بارها بر بي محتوا و غير قابل دفاع بودن اين آثار تاكيد كند.
نتيجه اين سهل انگاري نيز به اكران فيلم نقاب انجاميد. فيلمي كه اكران آن موجبات خشم و نارضايتي قشر وسيعي از جامعه را به دنبال داشت و حوادثي را در پي داشت كه بيان آن در اين مجال ميسر نيست.
سنتوري قصه زندگي جوان نوازنده و خواننده اي به نام علي است. از موقعي كه اعتياد علي به مواد مخدر افزايش پيدا كرده و شبها مست و پاتيل و يا نشئه از مصرف زياد مواد به خانه باز مي گردد، هانيه همسرش ديگر تمايلي به زندگي مشترك با او ندارد. علي خاطرات خود را مرور مي كند و در لابه لاي آن روزهايي را به ياد مي آورد كه در اوج محبوبيت، رهبري گروه اركستري را برعهده داشت كه طرفداران بسيارش براي حضور و شركت در آن رقابت مي كردند.
در يكي از همين مراسم بود كه هانيه را براي نخستين بار ملاقات كرد و از آن پس هانيه به بهانه آموزش سنتور ارتباطش را با او گسترش داد تا آنجا كه به ازدواجشان انجاميد. اما ديري نپائيد كه اعتياد به مواد مخدر اوضاع مالي آنان را در شرايط بحراني قرار مي دهد و هانيه را مجبور به انجام كار در بيرون از منزل مي كند.
علي هم كه آدم شكاكي است، هانيه را متهم به ارتباط با يك ويالونيست مي كند كه او را رقيب خود مي داند و از اينجا است كه زندگي آنان در شيب تند نكبت و سياهي مي افتد تا آنجا كه هانيه طلاق مي گيرد و علي برخلاف ميل باطني اش مجبور مي شود كه از پدر و مادرش كه او را به خاطر علاقه به موسيقي از منزل بيرون كرده و حتي در مراسم ازدواج وي نيز حضور نيافته بودند، كمك مالي بگيرد. پدر كه از وضعيت اسف بار علي آگاه شده به كمك او مي شتابد و او را به يك مركز بازپروري مي برد، جايي كه علي آرام آرام گذشته خود را بازيافته و با برگزاري كنسرت در آنجا، خاطراتش را زنده مي كند.
دست اندركاران تهيه فيلم سنتوري با پشت سر گذاشتن يك برزخ چهارساله سرانجام فيلمي را توليد كردند كه بخش اعظم آن به دليل استفاده از صداي چاووشي (خواننده اي كه بنا به دلايلي از خواندن منع شده است) قابليت اكران نداشت. از عجايب روزگار آنكه فيلم سنتوري در چنين شرايط معلومي، مجوز اكران در جشنواره فيلم فجر را مي گيرد گو اينكه در طول جشنواره فجر، مي توان بر نقض قوانين و مصالح مملكت و يا حتي معصيت و گناه چشم پوشيد و يا اينكه خون مخاطبان جشنواره فجر رنگين تر است!!
صرف نظر از بحث صداي چاووشي در فيلم، بحث تقابل نظام و جامعه با هنر و هنرمند، موضوعي است كه در فيلم مورد توجه قرار گرفته است. علي ، جوان مستعدي است كه از راه نواختن سنتور و خواندن آواز به شهرت دست يافته است. وي اگر چه تلاش كرده تا با فاصله گرفتن از مسائل حاشيه اي، زندگي بي دغدغه و آرامي براي خود ايجاد كند اما پدر علي نماد قشر متدين جامعه كه از قضا از دست اندركاران نظام نيز هست، به دليل آنكه ساز را حرام مي داند، علي را از منزل اخراج كرده و حتي حاضر نشده در مراسم عروسي او نيز شركت كند.
از سوي ديگر همانگونه كه هانيه، همسر علي به آن اشاره مي كند، فضاي خشن و تهوع آور جامعه و عدم توجه مسئولان به وضعيت هنرمندان باعث مي شود كه علي، نماد قشر هنرمند جامعه خيلي زود از جاده سلامت خارج شده و راه اعتياد را در پيش گيرد. آن دسته از هنرمندان نيز كه سالم مانده اند مثل هانيه براي ادامه زندگي راهي كشورهاي خارجي مي شوند.
در واقع كارگردان در فيلم خود به صراحت از دو عامل جزم انديشي قشر متدين جامعه و همچنين بي توجهي مسئولان فرهنگي كشور به عنوان مسببين اصلي نابودي هنر در كشور ياد مي كند. انتقاد از قشر متدين جامعه آنگاه رنگ و بوي توهين و افترا به خود مي گيرد كه دوربين كارگردان بارها بر روي شمايل حضرت علي(ع) آويخته در منزل پدر و مادر علي زوم مي كند، خانواده كم خردي كه در عين بهره بردن از ثروت بيكران، فرزندشان كه نماد قشر جوان و هنرمند جامعه است به فلاكت و بدبختي دچار است.
از ديگر سو پوشش علي در سراسر فيلم عبا است. از آنجا كه عبا نماد پوشش قشر روحانيت و همچنين قشر متدين جامعه هنگام عبادت است وقتي اين پوشش بر تن فردي قرار
مي گيرد كه بر اثر بي توجهي و دگم انديشي ها در مسير قهقرايي زندگي قرار گرفته است، نخستين چيزي كه به ذهن مخاطب متبادر مي شود، سايه سنگين يك پوشش مذهبي بر زندگي جواناني است كه به اجبار در مسير نابودي قرار گرفته اند.
قابل تامل تر آنكه وقتي پدر علي براي نجات فرزندش به محل اجتماع معتادان كه خيل كثيري را شامل مي شوند، وارد مي شود علي رغم پست و منصب دولتي خود كه در واقع نمادي از مسئولان نظام است، تنها و تنها به فكر نجات فرزند خود است گو اينكه نجات جان آن جماعت كوچكترين اهميتي براي وي ندارد!! آنچه كه در مجموع بايد به آن اشاره كرد آنكه فيلم سنتوري بي شك با حال و هواي سال هاي ابتدايي دهه هشتاد ساخته شده است يعني سال هايي كه برخي هنرمندان بر سر توهين و افترا به نظام و مسئولان به رقابت مي پرداختند و حتي چنين توهين هايي گاه مايه مباهات شناخته مي شد.
فيلم سنتوري بي هيچ مشكلي از هيات نظارت بر اكران فيلم مجوز اكران دريافت مي كند لكن دقت نظر و هوشياري مسئولان باعث مي شود تا سينماي كشور از مهلكه اي ديگر جان سالم به در برد. پرسشي كه در اين ميان شكل مي گيرد آنكه به راستي چه زمان مردم ايران
مي توانند به اين درجه از يقين و اطمينان دست پيدا كنند كه مسئولاني را در سينماي كشور دارند كه در تصميم گيري هاي خود، حداقل ترين خطاها را مرتكب مي شوند
.